جدول جو
جدول جو

معنی خاطر جستن - جستجوی لغت در جدول جو

خاطر جستن
(بُ پَ رَ دَ)
موافق آرزوی کسی عمل کردن. دل بدست آوردن:
در بهاران خاطر بلبل بجو تا در خزان
بینوائی کم کشی از باغ و بستان کسی.
صائب (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(مَ خَ)
رخصت یافتن. اجازت گرفتن برای دخول بنزد شاه یا امیری:
بر درگهش نشسته بزرگان و مهتران
ازبهر بار جستن و بر ما گشاده در.
فرخی
لغت نامه دهخدا
(بَ یِ زَ مِ ن نَ نِ / نَ دَ)
کسب خبر کردن. جویای خبر شدن. خبر بدست آوردن. تهنبس. هنبسه. (از منتهی الارب) ، تجسس کردن. جستجو کردن. (از منتهی الارب) (تاج المصادر بیهقی)
لغت نامه دهخدا
(بِ مَ دَ)
اشتباه یافتن. سهو یافتن. (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا
تصویری از خبر جستن
تصویر خبر جستن
کسب خبر کردن، جویای خبر شدن
فرهنگ لغت هوشیار